شمارهی نوشته: ٢٢ / ۵
تحلیل خطاها در خواندن و نوشتن فارسی
(آسیبشناسی غلطهای املایی)
غلط املایی امری جهانی است. این تصور که میتوان به خطی نوشت که غلط املایی پیدا نکنیم، تصوری بیبنیاد است. زیرا خطی وجود ندارد که غلط املایی در آن به صفر برسد. مثلن در زبان انگلیسی با وجود اینکه پایهی خط لاتینی است، و به گمان عدهای نوشتن به این خط معجزه میکند، مشکل غلط املایی اصلن کوچکتر و کمتر از همین مشکل در زبان فارسی نیست. تحقیقات نشان میدهد که در دههی ٩٠ میلادی تقریبن نیمی از دانشآموزان مدارس از املای خود اطمینان کافی نداشتهاند. مشکل املا حتا در دانشگاههای بریتانیا نیز وجود دارد و تحقیقی در سال ١٩٩٨ نشان میدهد که حتا دانشگاه آکسفورد هم از این مشکل بینصیب نبوده است. روزنامهی گاردین در گزارشی در ماه مارس ٢٠٠٣ نوشت وضع املا و دستور دانشآموزان بحرانی است آنقدر که بسیاری برای تشخیص there از they’re مشکل دارند.
منشا غلط املایی را در بخش پیش دربارهی اینکه «خط زبان نیست» صحبت کردیم. اکنون باید اضافه کنیم که معنای دیگر این گزاره آن است که «زبان شنیداری است». یعنی اصل زبان بهقول دستورنویسان قدیم «سماعی» است. به همین دلیل است که در زبان نمیشود قیاسی و یا منطقی بحث کرد. مثلن نمیشود گفت چون میتوان از «جنگ» که اسم است به اضافه «-یدن» مصدر ساخت و گفت جنگیدن پس از همین راه میشود گفت: چنگیدن، روغنیدن و عینکیدن. زیرا برای اینکه روغنیدن وجود داشته باشد، ما باید آن را از اهل زبان شنیده باشیم. یا برای اهل زبان معنایی داشته باشد که بتوان آن را پیشنهاد کرد. برای همین است که «سلفیدن» (که خود صورتی از سرفه کردن است) معنا دارد اما روغنیدن ندارد، زیرا بهسادگی بهکار نرفته و شایع نیست.
پایهی همه غلطهای املایی هم شنیدار است. به این معنا که در روند نوشتاریشدن شنیدار است که آنچه غلط املایی میخوانیم رخ میدهد. به عبارت دیگر، اگر زبان شنیداری است، خط تاریخ است. غلط املایی زمانی بهوجود میآید که ما با تاریخ واژهها آشنا نیستیم. آن هم نه همهی واژهها که واژههایی خاص. و این یعنی ما نیاز داریم تاریخ زبانمان را بهتر بشناسیم:
الارقم بهجای علیرغم
انظباط بهجای انضباط
توجیح بهجای توجیه
غلطیدن بهجای غلتیدن
سپاسگذار بهجای سپاسگزار
سلاح بهجای صلاح
ضربالعجل بهجای ضربالاجل
فارقالتحصیل بهجای فارغالتحصیل
مغاربت بهجای مقاربت
مایع زحمت بهجای مایهی زحمت
مضخرفات بهجای مزخرفات
وسلام بهجای والسلام
یک روند دایمی در رابطهی خط و زبان نزدیکترکردن این دو به یکدیگر است. پیشتر اشاره کردیم که امروزه گرایشی وجود دارد که کلمات عربی را که به «آ» ختم میشوند اما در نوشتار با «ی» نوشته میشود، با همان «آ» بنویسند (مثلن حتا بهجای حتی). اما به دلیل محافظهکاری ذاتی خط این روند کاملن باز نیست؛ برای همین است که نمیتوان این صورتها را قبول کرد:
اختشاش بهجای اغتشاش
ارز بهجای عرض
اسخر بهجای اصغر
اشتما بهجای اجتماع
پارس بهجای پاره است
پول بهجای پل
خدافس بهجای خداحافظ
راجب بهجای راجع به
سلاحه هستهای بهجای سلاح هستهای
شمبه بهجای شنبه
در زبان انگلیسی هم از این دست مشکلات بهوجود میآید یعنی مشکلاتی که منشا شنیداری دارند*:
a blessing in the skies = a blessing in disguise
Old-timer’s disease = Alzheimer's disease
واو بهجای کسرهی وابستهساز
یکی از مشکلاتی که این روزها شایع است. آوردن واو بهجای کسرهای است که کلمهای را به کلمهی قبل خود وابسته میکند. مثلن بهجای «درد دل»، یعنی دردی که از دل و وابسته به دل است، مینویسند «درد و دل» و این خطا ناشی از تبدیل نادرست شنیدار به نوشتار است. از دیگر کلمههای زوجی که پرکاربرد است، میتوان به «خط و مشی» اشاره کرد که بهجای «خط مشی» (خط و مسیر حرکت) بهکار میرود.
جابهجایی نشانه (های چسبان بهجای کسره)
در این خطای املایی کسرهی اضافه یا وابستهساز بهصورتهای چسبان (که آنهم صدای اِ یا کسره دارد) ظاهر میشود:
ماله من بهجای مال من
سلاحه هستهای بهجای سلاح هستهای
سوده این کار بهجای سود این کار
فارسیه درست بهجای فارسی درست
جاهایه خوب بهجای جاهای خوب
و گاهی این خطا ابهام معنایی درست میکند:
خبرهای دسته اول = دست اول؟ یا دستهی اول؟
گاهی هم بعضی از ترس اینکه های چسبان را نادرست بهکار برده باشند، آن را میاندازند:
شکست نفسی اما اصل همان شکستهنفسی است. (نمونههای دیگر: تازهنفس، افتادهحال، شکستهدل) کسرهی وابستهساز در خط فارسی هرگز بهصورت «های چسبان» ظاهر نمیشود. اما گاه بهصورت «ی» ظاهر میشود مثل جاهای خوب یا میوهی تازه. و این وقتی است که پس از «آ» (A)، «او» (oo) یا «ای» (i) یا »های چسبان» (ه) قرار گیرد.
کلمات همآوا
کلمات همآوا یا همصدا از مشکلات شناختهشده در آموزش زبان هستند. اینها کلماتیاند که مثل هم تلفظ میشوند و از نظر شنیداری فرقی ندارند اما در نوشتار و معنا کاملن از هم فرق دارند. مثلن:
آر (بیاور) عار (ننگ)
تالم (اندوه و ناراحتی) تعلم (علمآموزی)
تقلب (فریفتن) تغلب (چیرگی و غلبه)
خار (تیغ) خوار (زار)
خاست (روی پا ایستاد) خواست (طلب کرد)
سفر (کتاب) صفر (عدد قبل از یک)
عرض (ارائه کردن) ارز (پول خارجی)
غربت (محل یا آدم غریب) قربت (نزدیکی)
فارغ (فراغتیافته) فارق (فرقکننده)
منسوب (دارای نسبت؛ نسبتدادهشده) منصوب (تعیینشده، گماردهشده؛ در مقابل منتخب)
مغلوب (شکستخورده) مقلوب (دگرگونشده)
هک (اصطلاح جدید وب، نفوذ) حک (نقش کردن بر سنگ و فلز؛ حکاکی)
همآواها یکی از چالشهای تغییر خط است. اگر مثلن در تغییر خط این نوع کلمهها یکسان نوشته شود، تفاوت معنایی آنها را دشوار میکند (که کدامیک منظور است) و اگر برای تفاوت معنایی بین سین و صاد مثلن تفاوتی در خط قائل شویم، دوباره به همان ایرادی برمیگردیم که میگویند خط فارسی دارد و صداهایی را نشان میدهد که تلفظ نمیشود.
خطای ناشی از خط
در مسیر عکسِ غلط املایی نادرستیهای تلفظی اتفاق میافتد. و این وقتی است که واژهای را میبینیم که پیش از آن نشنیدهایم. در این دسته از خطاها دو نوع کلی را میتوان تشخیص داد:
صورت اول: وقتی که واژه یک صورت درست دارد اما ما با صورت درست آن آشنا نیستیم. در این صورت آن را به نزدیکترین صورت شنیداری که برایمان آشناست تبدیل میکنیم. مثلن واژهی عرفان را در متنی میبینیم، ولی تابهحال نشنیدهایم کسی آن را بیان کند. اما واژهی عُرف را میشناسیم. بنابرین واژه را عُرفان (بر وزن سلطان) میخوانیم. درحالیکه تلفظ درست آن به کسر عین است (یعنی بر وزن کرمان).
این نادرستی در نامها و واژههای لاتینی نیز زیاد اتفاق میفتد. برای همین است که بسیاری که نام ارنست همینگوی نویسنده آمریکایی را نشنیدهاند، نام او را همین-گوی میخوانند. درحالیکه باید همینگ-وی (با کسر حرف ه) خواند. یا بسیاری که نام ژان پل سارتر فیلسوف فرانسوی را نشنیدهاند، نام فامیل او را بر وزن کارتر میخوانند. در حالی که باید سه حرف آخر نام او را ساکن بیان کرد. طبعن این نوع تلفظ برای فارسیزبانان دشوار است. زیرا آنها حداکثر دو حرف آخر را میتوانند ساکن ادا کنند. مثلن: خارک، سترگ.
صورت دوم: وقتی که واژه دو صورت درست دارد اما صورت درست و نادرست جابهجا خوانده میشود. به این گروه از واژهها همنویسه یا همنگاره میگوییم. فهرست بالابلندی از این دست واژهها وجود دارد؛ محمد تقی طیب استاد دانشگاه اصفهان بیش از ٣٠٠ مورد از این واژهها را شمارش کرده است (مقالهی او را در منابع ببینید). مثلن:
ارگ (قلعه)، ارگ (ساز موسیقی).
اشعار (بر وزن احسان بهمعنای آگاه بودن)، اشعار (جمع شعر).
انس (انسان در مقابل جن)، انس (نزدیکی و مانوس بودن).
بعد (سپس)، بعد (دوری).
جلد (تیز و چابک)، جلد (رویهی کتاب و واحد شمارش آن).
خاتم (بر وزن حاکم بهمعنای ختمکننده)، خاتم (بر وزن یارم بهمعنای نقشبند مثلن در خاتمکاری).
دهک (ده کوچک)، دهک (واحد سنجش میزان درآمد در طرح هدفمندی رایانهها).
رحم (مهرورزی)، رحم (زهدان زن).
روند (پروسه)، روند (از فرانسه بهمعنای عدد گردشده).
شعر (در مقابل نثر)، شعر (بر وزن شهر بهمعنای موی انسان یا حیوان؛ ظهر (نیمروز)، ظهر (بر وزن زهر بهمعنای پشت، مثلن ظهر چک یعنی پشت چک).
عده (گروه)، عده (بر وزن غده؛ تدارک کردن، ساز و ساخت).
فرج ( faraj گشایش کار)، فرج (farj اندام جنسی زن).
کفن (پوشش مرده؛ اسم)، کفن (کفن کردن؛ فعل).
گرم (در مقابل سرد)، گرم (واحد وزن).
مردم (آدمها)، مردم (از مردن)، مردم (از مرد).
ملک ( molkحکومت)، ملک (malak فرشته)، ملک (malek پادشاه)، ملک ( melkمال و زمین).
مهین (مثل ماه)، مهین ( با کسر میم از مهبهمعنای بزرگ).
وسطی (وسطا)، وسطی (از وسط).
همنویسهها زنجیرهای روبهکاهش از یک سو و روبهافزایش از سوی دیگر دارند. واژههایی که فراموش میشوند و کمتر کاربرد دارند، بهتدریج از فهرست همنویسهها خارج میشوند و درعوض، واژههای تازهای به این زنجیره وارد میشوند. یکی از تازهترین همنویسهها که پرکاربرد هم هست واژهی «شیر» (share) است. بنابرین دو واژهی شیر فارسی و شیر انگلیسی اکنون همنویسه شدهاند. اگر به ادب قدیم نگاه کنیم یا به زبان امروز تاجیکی و دری، این دو همنویسه معنای دیگری پیدا میکنند چنانکه در این شعر مولانا آمده است:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر
و از این دو، یکی حیوان جنگلی است و دیگری شیر خوردنی. اما در زبان رایج فارسی در ایران هر دو واژه اکنون بهیکصورت تلفظ میشود.
مهمترین راهنمای تشخیص بین صورتهای تلفظ و معنا در همنویسهها بافت زبانی یا کانتکست است. این کانتکست است که به ما میگوید بحث از شیر خوردنی یا شیر جنگل یا با واژهی جدید شیر بهمعنای به اشتراک گذاشتن روبهرو هستیم. این موضوع یک بار دیگر نشان میدهد تا چه حد «دانش زبانی» و فهم بافت معانی در خواندن خط موثر است.
همنویسه و تکیه
یک نوع متفاوت از همنویسهها کلماتیاند که صرفن بر اساس جای تکیه معنای متفاوتی پیدا میکنند. مثلن:
هفته (بهمعنای ۷ روز پیاپی) هفته (بهمعنای هفت است که ترکیب هفت + است کوتاه باشد: ساعت هفته)
از این دست همنویسهها میتوان به این کلمات اشاره کرد:
رویش (بالیدن) رویش (روی + اش؛ روی آن)،
سرده (غریو لاتخف سر ده) سرده (سرد است)،
گویا (ظاهرن) گویا (صدادار، گوینده)،
مادام (تاوقتیکه) مادام (از فرانسه بهمعنای خانم)،
مرده (آن مرد) مرده (مرد است)،
ولی (بزرگتر) ولی (اما)،
برخی تکیهها صرفن در گفتار ظاهر میشوند و در صورت نوشتاری معنای روشنی دارند (یعنی نقش تکیه حذف میشود). مثلن وقتی کسی میگوید: این+خون+اس
با توجه به تکیه روی «خ» یا «ن» میفهمیم که منظورش کدامیک از این دو جمله است:
این خون اس
این خونه س
همنویسههای ساکن و متحرک
در این گروه کلماتی قرار میگیرند که به «ه» یا های فارسی ختم میشود. بسیاری از اهل زبان فکر میکنند اینها را باید بهصورت حرف ساکن تلفظ کرد بهخصوص وقتی متنی را میخوانند یا بهصورت نیمهرسمی و رسمی حرف میزنند:
شده بود، گفته بود، آمده است که در آنها شد و گفت و آمد همه به کسره و حرکت ختم میشوند نه به های ساکن.
در واقع همهی فعلهای فارسی در ترکیب با بودن و استن به کسره ختم میشوند و نه حرف «ه». حرف «ه» برابر است با کسره. چنان که در کلمات زرده و سبزه و چینه و شناسه و نامه و بهره میبینیم. یا در کلمات عربی رایج در فارسی هست: مدرسه و علمیه و نظریه و قضاییه و مجریه و مقننه.
کلماتی که به کسره و «ه» ختم شوند و «ه» خوانده شود، در فارسی کمتعداد و کمکاربرد است:
ده (روستا)
ده (بده مثلن در فرمانده)
که (کوچک مثلن در کهین و کهتر)
مه (ابر)
مه (بزرگ مثلن در مهبانگ یا انفجار بزرگ در اصطلاح اختر-فیزیک)
حتا کلماتی که به فتحه و «ه» ختم شود هم پرتعداد نیست. مثلن:
بهبه (آفرین) اما درصورتیکه حرف وابستهساز باشد: به (با کسرهی آخر)
ده (عدد ١٠)
ره (کوتاهشدهی راه) اما در شکل محاورهای فعل میرود: میره (با کسرهی آخر)
شه (کوتاهشدهی شاه) اما در شکل محاورهای فعل میشود: میشه (با کسرهی آخر)
گه (کوتاهشدهی گاه) اما در شکل محاورهای فعل میگوید: میگه (با کسرهی آخر)
مه (کوتاهشدهی ماه)
همنویسههای فاعلی مفعولی
یکی از دیگر صورتهای همنویسهها که خوب است جداگانه مورد توجه قرار گیرد کلمات عربی هستند که دو صورت فاعلی و مفعولیشان یکسان نوشته میشود اما با اختلاف کسره و فتحه از هم متمایز میشوند:
مخاطب (با فتحهی طا) کسانی که میشنوند و تماشا میکنند مثل مخاطبان رسانهها. مثلن: مردم مخاطب ما هستند.
مخاطب (با کسر طا بر وزن مناسب) فاعل است و خطابکننده؛ کمتر کاربرد دارد.
محقق (با فتحهی قاف بر وزن مقدس) تحققیافته
محقق (با کسرهی قاف) پژوهشگر
منتسب (با فتحهی سین بر وزن مشترک) نسبتدادهشده، دارندهی نسبت و رابطه.
منتسب (با کسر سین) صاحب نسبت؛ کمتر کاربرد دارد.
کلمات بیتاریخ یا بیگانه
گفتیم که خط تاریخ زبان را نگه میدارد، یعنی کلمات تاریخدار و باسابقه را حفظ میکند و بین این صورت تاریخی و تحولات زبانی بدهبستانی برقرار است که هم کند است و هم قاعدهمند. اما یک تحول جدید آشنایی ایرانیان با واژگان غربی است - عمدتن روسی و آلمانی و فرانسوی و بعد انگلیسی. در این تحول کلماتی وارد زبان شدند که تاریخ نداشتند و کاملن تازه بودند. این گروه کلمات یک فرق بزرگ هم با کلمات غیرفارسی پیشین داشتند: کلمات غیرفارسی قبلن از زبان عربی و ترکی عثمانی وارد فارسی میشد که هر دو خط و الفبای یکسانی با فارسی داشتند. این کلمات عربی و ترکی وقتی وارد زبان فارسی میشدند میتوانستند تاریخ خود را وارد فارسی کنند. بنابرین اگر کلمه یا نامواژهی «قاهره» در خود مصر همینطور نوشته میشد، در فارسی هم بهصورت قاهره وارد و پذیرفته و نوشته میشد. یا اگر آنقره آنکارا بههمینصورت در خط ترکی ثبت شده بود، در فارسی هم مشکلی برای نوشتن نداشت.
اما کلمات اروپایی نه خط یکسانی با فارسی داشتند و نه ساختار تلفظ آنها به فارسی نزدیک بود. بنابرین از دو جهت در خط فارسی مشکل پیدا میکردند: هم شنیدار و هم نوشتار. مثلن واژهی اتومبیل با این صورتها ثبت شده است:
اُتمبیمل
اوتمبیل
اوتومبیل
اوتوموبیل
نامهای اروپایی اگر نزدیک به اصل تلفظ میشدهاند یا به لهجهی ایرانی ناچار دو صورت نوشتاری داشتهاند:
فرانکلن فرانکلین
ریگن ریگان
برمینگام برمینگهام
تامس توماس
فاکنر فالکنر
استین بک اشتین بک
انشتاین انشتین انیشتاین
حتا در دورهای نامواژههای فرنگی که با صامت شروع میشدهاند با صامت هم نوشته میشدهاند:
سمیث Smith اسمیت
سنو Snow اسنو
البته شیوههای مختلف ثبت نامهای بیگانه دستکم از دو موضوع دیگر تاثیر میگیرد:
نخست شیوهی تلفظ یک کلمه یا نام در زبان اصلی (مثلن فرانسه یا انگلیسی). بنابرین حتا نامهای واحد با تلفظهای مختلف ثبت میشوند. مثلن برای دو نام John George:
جان جرج - در تلفظ انگلیسی،
یوهان گئورگ - در آلمانی،
ژان ژرژ - در فرانسوی.
دوم پراکنده شدن ایرانیان در سه دههی اخیر در کشورهای مختلف. آشنایی ایرانیان با زبان کشورهای میزبان باعث شده است که نحوهی گفتار و نوشتار آنها متاثر از آن زبانها باشد. این بحث را در سطح واژگانی میتوان دراین کلمات دید:
ایرانیان فرانسهنشین: انترنت، ایرانیان انگلیسیزبان: اینترنت
ایرانیان فرانسوی و آلمانیزبان: ارو، ایرانیان انگلیسیزبان: یورو
ایرانیان آلمانیزبان: گمیل، ایرانیان انگلیسی زبان: جی میل،
ایرانیان هلندیزبان: دنهاخ، ایرانیان انگلیسیزبان: هیگ، نام برگرفته از فرانسه در ایران: لاهه
کلمات غیرفارسی اما تاریخدار
کلمات و نامواژههای غیرفارسی هرقدر کهنهتر باشند و زمان دورتری به زبان فارسی وارد شده باشند، طبعن در خط و متنهای فارسی بیشتر ظاهر شدهاند و نوعی سنت و تاریخ پیدا کردهاند. گروه کلمات یونانی - لاتینی در فلسفه و ادبیات و علوم قدیمه از این شمار است. مثلن: بوتیقا و ارغنون.
کلمات توراتی و انجیلی هم از این شمار است و بنابرین در فارسی به همان صورتی میآید که قرنهاست وجود داشته است:
ابراهیم بهجای آبراهام
یحیی و یوحنا بهجای جان
متی بهجای ماتیو
مرقس بهجای مارک (مارکوس)
میکائل بهجای مایکل
ولی همیندست کلمات وقتی منشا جدید داشته باشند، از تلفظ زبان اصلی پیروی میشود:
آبراهام لینکلن و نه ابراهیم لینکلن
جان اف کندی و نه یحیی اف کندی
ژوزف استالین و نه یوسف استالین
مایکل جکسون و نه میکائل جکسون
گروه کلماتی دیگری هم هستند که بازمانده از جغرافیای قدیماند و نتیجهی آشنایی ایرانیان با آن سرزمینها یا آشنایی با سفرنامهها و دانشنامههای مربوط به آن سرزمینهاست عمدتن از طریق متون عربی. از این گروه مثلن نامهای اندلسی یا اسپانیایی را میتوان ذکر کرد:
اشبیلیه که امروزه سیویل گفته میشود
غرناطه که امروزه گرانادا گفته میشود
قرطبه که امروز کوردوا گفته میشود
مشکل خط لاتینی با کلمات شرقی
بد نیست اشاره کنیم که در زبانهایی که از خط لاتینی استفاده میکنند، هم مشکل نامهای خارجی و مثلن نامهای ایرانی و اسلامی وجود دارد. این زبانها طبعن برای منعکسکردن صداها و صامتهایی که ندارند با مشکل مواجه میشوند. مثلن در نشان دادن خ ذ غ ق میتوان دید که خط لاتین کاستی دارد و برای همین ناچار ایندست واژهها را تغییر میدهد و به ک و د و گ تبدیل میکند:
ترمذ Tirmidh
قره باغ Karabakh
قونیه Konya
غزه Gaza
خارک Khark
خسرو Khosrow
غزالی Algazel Al-Ghazali
قواعد زبانهای وامدهنده در فارسی
زبانها در طول حیات خود مرتب از زبانهای همسایه کلمات و تعبیرهایی را وام میگیرند. همچنین در جریان ترجمه از زبانهای دیگر میزان زیادی واژهها و تعبیر وارد زبان میشود. در طول سالها بدهبستان و همنشینی واژگانی و حتا همزیستی نحوی، زبانهایی که با فارسی در تماس بودهاند شیوههای ساخت واژه و تعبیرات خاص خود را به فارسیزبانان منتقل کردهاند. حاصل برخی از این شیوهها چندان جا افتاده که دیگر بازشناخته نمیشود و جزو زبان است. اما محصولات تازه که ناهمسازی خود را نشان میدهند، باید کنار گذاشته شود:
از گروه اول:
مزلف از زلف
مکلا از کلاه
نزاکت از نازک
مفلوک از فلک
ممهور از مهر
از گروه دوم:
ممنوعالکار (به سیاق ممنوعالخروج)
ممنوعالپخش
ناچارن و گاهن (به سیاق اکثرن و غالبن)
نامواژههای فارسی با صورت عربی
جرجانی عربیدهی گرگانی
اصفهانی عربیدهی اسپهانی
طبری طبرستان عربیدهی تبری تبرستان
ابرقو عربیدهی ابرکوه
گرایشی وجود دارد که این واژههای فارسی را که صورت عربی پیدا کرده با همان صورت اصل فارسیاش بنویسند. و مثلن بهجای اصفهانی اسپهانی بگویند و ثبت کنند. یا طای عربی را از کلمات فارسی تبار بیندازند و به تای فارسی بدل کنند.
سادهسازی خط از قواعد زبانهای وامدهنده
اگر به تحولات خط فارسی در ظرف ۷٠ ساله اخیر نگاه کنیم، میبینیم که از جهاتی خط سادهتر شده است. این سادگی طبعن برای نزدیکشدن خط به گفتار است. مثلن:
١. تغییر همزههای عربیبه یاء فارسی
زائل زایل
جائز جایز
البته نمیتوان این قاعده را به همهی واژههایی که همزه میگیرند (مثلن: رئوس، مسئول) گسترش داد؛ بهخصوص واژههای غیرعربی:
ژوئن، رئالیسم، سئول، لائوس، سوئز، کاکائو
٢. تبدیل یاء عربی ( و ای عربی به ای فارسی
اعلا (در اصل: اعلی) ، تقوا، اسماعیل، رحمان (در اصل: رحمن)
٣. قبول کردن «ی» بهجای کسره وابستهساز (=اضافه) یا همزه
علماء اعلام علمای اعلام
ابتداء کار ابتدای کار
مدرسه راهنمایی مدرسهی راهنمایی
نمایه کتاب نمایهی کتاب
۴. حذف همزه از پایان کلمات عربیکه به مصوت «آ» ختم میشوند:
انشا، اجرا، اعضا، اشیا، دعا
۵. افزودن الف به اول همه کلمات فرنگی که با ساکن شروع میشوند:
اشمیت، های استریت، اسنوبیسم
٦. فعالسازی حرف «ث» فارسی برای نشان دادن تلفظ درستتر واژگان خارجی (وقتی ث را نتوان به ت تبدیل کرد):
سیلویا پلاث، آ.ث. میلان
این را هم خوب است اشاره کنیم که در زبان انگلیسی، سادهسازی در خط انگلیسی آمریکایی نسبت به خط رایج در بریتانیا اتفاق افتاده است و بسیاری کلمات در انگلیسی آمریکایی سادهتر نوشته میشوند:
color colour
honor honour
بهعلاوه، سادهسازی برای واژههای خارجی هم وجود دارد. هم برای یکدستکردن نوشتار و هم برای تطبیق نوشتار با تحولات و تغییرات زبان اصلی. مثلن قرآن در انگلیسی به این سه صورت نوشته میشود اما صورتهای اول و دوم اکنون رایجتر است:
Koran
Quran
Qur’an
و شیعه بهاین صورتها:
Shia
Shi’a
همینطور آوانویسی نامهای مرکب فارسی هم بیدردسر نیست:
Kooh-e-noor Koh-i-noor
اما سادهسازی از حدی فراتر نمیرود. مثلن برند مشهور مد و عطر فرانسوی که ایو-سن-لورن نامیده میشود، اینطور نوشته میشود:
Yves Saint Laurent
که اگر میخواست به تلفظش نزدیک باشد بایست اینطور میبود:
Eve San Loran
برای اینکه آن را درست بخوانید طبعن باید کمی با نظام تلفظ فرانسوی آشنا باشید. یعنی زبان همیشه اصل است.
خلاصه:
غلط املایی امری جهانی است! این تصور که میتوان به خطی نوشت که غلط املایی پیدا نکنیم، تصوری بیبنیاد است. زیرا خطی وجود ندارد که غلط املایی در آن به صفر برسد.
زبان شنیداری است. یعنی اصل زبان به قول دستورنویسان قدیم «سماعی» است. به همین دلیل است که در زبان نمیشود قیاسی و یا منطقی بحث کرد. مثلن نمیشود گفت چون میتوان از «جنگ» که اسم است به اضافه «-یدن» مصدر ساخت و گفت جنگیدن پس از همین راه میشود گفت: روغنیدن.
پایهی همهی غلطهای املایی شنیدار است. بهاینمعنا که در روند نوشتاریشدنِ شنیدار است که آنچه غلط املایی میخوانیم رخ میدهد.
اگر زبان شنیداری باشد، خط تاریخ است. غلط املایی زمانی بهوجود میآید که ما با تاریخ واژهها آشنا نیستیم. آن هم نه همهی واژهها که واژههایی خاص. و این یعنی نیاز داریم تاریخ زبانمان را بهتر بشناسیم.
یک روند دایمی در رابطهی خط و زبان نزدیکترکردن این دو به یکدیگر است. اما بهدلیل محافظهکاری ذاتی خط این روند کاملن باز نیست؛ برای همین است که نمیتوان بهجای اغتشاش اختشاش نوشت یا بهجای شنبه شمبه.
یکی از مشکلاتی کهاین روزها شایع است آوردن «واو» بهجای کسرهای است که کلمهای را به کلمهی قبل خود وابسته میکند. مثلن بهجای «درد دل»، یعنی دردی که از دل و وابسته به دل است، مینویسند درد و دل و این خطا ناشی از تبدیل نادرست شنیدار به نوشتار است.
یک خطای املایی دیگر که بسیار شایع شده ظاهرکردن کسرهی وابستهساز بهصورتهای چسبان است: ماله من بهجای مال من.
کسرهی وابستهساز در خط فارسی هرگز بهصورت «های چسبان» ظاهر نمیشود. اما گاه بهصورت «ی» ظاهر میشود مثل جاهای خوب یا میوهی تازه.
کلمات همآوا یا همصدا کلماتیاند که مثل هم تلفظ میشوند و از نظر شنیداری فرقی ندارند اما در نوشتار و معنا کاملن از هم فرق دارند. مثلن: آر (بیاور) عار (ننگ)
اگر واژهای را میبینیم که قبلن «نشنیدهایم» احتمال زیاد آن را غلط خواهیم خواند. این نادرستی در نامها و واژههای لاتینی زیاد اتفاق میافتد. برای همین است که بسیاری که نام ارنست همینگوی را نشنیدهاند نام او را همین-گوی میخوانند.
همنویسهها واژههایی هستند که دو صورت درست دارند اما صورت درست و نادرست جابهجا خوانده میشود. مثلن: ارگ (قلعه) ارگ (ساز موسیقی).
مهمترین راهنمای تشخیص بین صورتهای تلفظ و معنا در همنویسهها بافت زبانی یا کانتکست است.
یک نوع از همنویسهها کلماتیاند که صرفن بر اساس جای «تکیه» معنای متفاوتی پیدا میکنند. مثلن: مادام (تا وقتی که) مادام (از فرانسه بهمعنای خانم)
همهی فعلهای فارسی در ترکیب با «بود» و «است» به کسره ختم میشوند و نه حرف «ه»؛ مثلن: بوده است و شده بود. حرف «ه» برابر است با کسره چنان که در کلمات زرده و سبزه و چینه و شناسه و نامه و بهره میبینیم.
یک گروه از همنویسهها دو صورت فاعلی و مفعولی کلمات عربیاست که یکسان نوشته میشوند اما با اختلاف کسره و فتحه از هم متمایز میشوند: مخاطب (خطابکننده) و مخاطب (خطابشده، تماشاگران سینما و تلویزیون و خوانندگان رسانهها)
پراکندهشدن ایرانیان در سه دههی اخیر در کشورهای مختلف باعث شده است که نحوهی گفتار و نوشتار آنها متاثر از آن زبانها باشد. مثلن ایرانیان فرانسهنشین میگویند: انترنت ایرانیان انگلیسیزبان میگویند: اینترنت.
در زبانهایی که از خط لاتینی استفاده میکنند هم مشکل نامهای خارجی و مثلن نامهایایرانی و اسلامی وجود دارد. مثلن در نشان دادن خ ذ غ ق میتوان دید که خط لاتینی کاستی دارد و برای همین ناچار ایندست واژهها را تغییر میدهد و به ک و د و گ تبدیل میکند. مثلن: غزه میشود گزه Gaza .
زبانهایی که با فارسی در تماس بودهاند شیوههای ساخت واژه و تعبیرات خاص خود را به فارسی زبانان منتقل کردهاند. حاصل برخی از این شیوهها چندان جا افتاده که دیگر بازشناخته نمیشود (مثلن نزاکت) و جزو زبان است. اما محصولات تازه که ناهمسازی خود را نشان میدهند باید کنار گذاشته شود (مثلن ممنوعالپخش).
اگر به تحولات خط فارسی در ظرف ۷٠ ساله اخیر نگاه کنیم میبینیم که از جهاتی خط سادهتر شده است. این سادگی طبعن برای نزدیکشدن خط به گفتار است. مثلن: انشا بهجای انشاء و اعلا بهجای اعلی.
از:ایران وایر
نظرات شما عزیزان: