چندگونگی در واژه ها

.

.

به وبلاگ من خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» آذر 1393


» ردیابی ماشین
» حمل هوایی ماینر از چین
» لیزر دوچرخه
» هد اپ یسپلی کیلومتر روی شیشه
» جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان politeness Equal character و آدرس needlife.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







RSS
چندگونگی در واژه ها
نویسنده roohallah abdipoor تاریخ ارسال چهار شنبه 19 آذر 1393 در ساعت 22:5

شماره‌ی نوشته: ٢٣ / ۵

 

دکتر ابوالحسن نجفی

تیمور رضایی

چندگونگی در واژه‌ها

 

در همه‌ی زبان‌ها واژه‌هایی هست كه از نظر املایی به دو یا چند صورت می‌توان آن‌ها را نوشت. در این نوع كلمات، معمولن نوشتن یك صورت آن‌ها ارجح، درست‌تر و متداول‌تر است و نوشتن شكل دیگر غلط به‌شمار نمی‌آید.  

آگاهی‌نداشتن یا بی‌توجهی به این كلمات گاهی باعث می‌شود كه حقّ دانش آموزانی ضایع شود. به‌ویژه این كه عده‌ای از دبیران غیرمتخصص هم املا تدریس می‌كنند. در کتاب زبان فارسی (٣) رشته‌ی ادبیات (ص ۴۷) آمده است: «كلماتی كه املای آن‌ها در متون گذشته و امروز به دو شكل رواج داشته است، به هر دو شكل صحیح هستند و ‌ترجیح یكی از آن‌ها به‌‌معنا غلط‌بودن دیگری نیست. البته در آموزش رسمی، به منظور هماهنگی و وحدت رویه، یكی از دو شكل املا كه آموزشی‌تر است، ‌ترجیح داده می‌شود». آقای دكتر باطنی در كتاب «نگاهی تازه به دستور زبان» می‌نویسد: «چندگانگی صورت‌های زبان در تلفظ، در خط، در ساخت واژه‌ها و در الگوهای دستوری مشاهده می‌شود. در این‌گونه موارد سؤال به این صورت مطرح نیست كه «از این‌ها كدامش درست است» بلكه اصولی‌تر این است كه پرسیده شود «از این‌ها كدامش درست‌تر یا مصطلح‌تر است» در بسیاری موارد حتا به این سؤال نسبی ‌هم نمی‌توان جواب داد؛ مثلن در زمینه‌ی تلفظ اگر پرسیده شود «نُخُست» درست است یا «نَخُست» باید جواب داد هردو؛ یا اگر پرسیده شود پِژوهش درست است یا پَژوهش یا پُژوهش؟ باید جواب داد هرسه؛ ولی پَژوهش تلفظ عادی‌تری است». همین نویسنده در جای دیگری می‌نویسد: «ملاك تمایز گذاشتن بین درست و غلط در زبان نحوه‌ی كاربرد یا استعمال اهل زبان است نه اصول منطق.

اگر در فرهنگ‌ها و آیین نگارش‌های معتبر هم نگاهی بیندازیم، می‌بینیم كه این كلمات به دو یا چند شكل ضبط شده‌اند و نظر واحدی در املای آن‌ها وجود ندارد. ‌ترتیب واژه‌ها به این صورت است كه واژه‌ی اولی شكلی است كه در كتاب آمده و شكل یا اَشكال بعدی صورت‌های املایی دیگر واژه است».

در پایین به نمونه‌هایی از واژه‌های چندگونه نگاهی می‌کنیم:

 

آذوقه / آزوقه / آزوغه: دكتر معین و استاد سمیعی املای «آزوقه» را ‌ترجیح می‌دهند. در فرهنگ عمید «آزوغه» هم آمده است.

آری / آره

• اجاق / اجاغ: (‌تركی) مجازن به‌‌معنا خانواده است. شکل اول رایج‌تر است.

• استانبول / استامبول / اسلامبول: نام دیگر قسطنطنیه است. به هرسه صورت درست است.

• آشیان / آشیانه

• آیینه / آینه: نوعی سطح صیقلی كه نور رسیده از هرجسم را باز می‌تاباند، هرچیز بسیار صاف و برّاق

• اتاق / اطاق: اصل این لغت ‌تركی است و در‌ تركی مخرج «ط» وجود ندارد. بنابراین به‌تر است كه به‌صورت «اتاق» نوشته شود. در زبان تركی به‌‌معنا خانه و خیمه‌گاه است. برخی پنداشته‌اند این كلمه همان«وثاق» عربی ‌است.

• اتومبیل / اتوموبیل / اتمبیل‌: از فرانسوی Automobile از پیشوند دارای ریشه‌ی لاتینی به‌‌معنا «خود» و «موبیل» به‌‌معنا متحرك، سیار و روان، معادل فارسی «خودرو». آقای بهمنیار در مقاله‌ی «املای فارسی» كه در مقدمه‌ی لغت‌نامه‌ی دهخدا آمده است، صورت «اتمبیل» را پیشنهاد می‌كند.

• ارّابه / عرّابه: به‌معنای گردونه و گاری و هردو املا درست است. ارابه فارسی است و معرّب آن عرّابه است. ارابه، بدون تشدید هم درست است

• اَینشتین / انشتین: هردو به‌كار رفته است.

• باتلاق / باطلاق‌: این كلمه ‌تركی است (در اصل باتّاق به‌‌معنا لجنزار) معادل فارسی آن «مرداب» است و به‌تر است آن را با «ت» بنویسیم. 

• بتّه / بوته / بته‌: هرسه صحیح و یك كلمه‌ی فارسی است. گُل و بتّه: نقش گل و گیاه كه نقاش می‌كشد.

• بسطام / بستام‌: آقای بهمنیار ضبط «بستام» را پیشنهاد می‌كند. صورت اول رایج است.

• بقچه / بغچه: (‌تركی)، به‌ هردو صورت درست است‌.‌

• پُرُوفسور/ پرفسور / پروفسر: از واژه‌ی فرانسوی Professeur به‌‌معنا استاد دانشگاه. دو شكل اول و دوم بیش‌تر متداول است.

• پرهیزکار / پرهیزگار

• بله / بلی

• پنهان / پنهانی

دردِ پنهان فراقم ز تحمّل بگذشت   ورنه از دل نرسیدی به زبان

قصّه‌ی عشق را نهایت نیست      صبر پیدا و درد پنهانی    سعدی

• پشک / پشکل

سرگین گوسفند و بز و بعضی دیگر از چهارپایان. پشگ و پشگل غلط است.

• پیامبر / پیغمبر / پیغامبر

• پیرامَن / پیرامون

صورت اوّل در متون قدیم بیش‌تر کاربرد داشته است.

بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم       نفْس را چون مارْ خطِّ نهی پیرامَن کشم 

فریدون گفت نقّاشان چیــن را       که پیرامون خــرگاهش بدوزند

• پیراهن / پیرهن

• تاغ / تاق: نام درختچه‌ای است. به هردو صورت آمده است.

• تئاتر / تآتر: فرانسوی theatre به هردو صورت درست است.

• تُشک / توشک / دُشک / دوشک

به‌معنای «زیرانداز، رخت‌خواب» اصل این واژه ‌ترکی است و در فارسی آن را به این چهار صورت می‌نویسند. ولی امروزه تُشک رایج‌تر از بقیه است.

• دگمه / دکمه / تکمه

هرسه واژه به ‌یک ‌معنا و دارای ارزش‌ یکسانند، امّا دگمه رایج‌تر و ظاهرن صحیح‌تر است.

• جارو / جاروب

هردو واژه صحیح است و هردو به ‌یک ‌معنا است و در متون معتبر فارسی با ارزش‌ یکسان به‌کار رفته‌اند.

• جاویدان، جاودان، جاودانه

• جِقّه / جغّه: این واژه‌ی فارسی به‌‌معنا تاج است. دكتر نجفی و استاد سمیعی املای «جغّه» را ضبط كرده‌اند.

• جَهاز / جَهیز / جَهیزیه / جَهازیه

به‌‌معنای «آن‌چه از اسباب و اثاث و مال که همراه عروس به خانه‌ی شوهر فرستند.» جهاز کلمه‌ی عربی ‌است و در متون فارسی نیز به‌کار رفته است: «فردوسی شاهنامه به نظم همی ‌کرد و همه‌ی امید او آن بود که از صله‌ی آن کتاب جهاز آن دختر بسازد» (چهارمقاله، 94) جهیز در عربی‌ صفتِ اسب و به‌معنای «تندرو و چابک» است، ولی فارسی‌زبانان آن را به‌عنوان مُمال و مرادفِ جهاز به‌کار می‌برند: خوش‌تر بُود عروس نکوروی بی‌جهیز   ور دوست دست می‌دهدت هیچ‌گو مباش  سعدی

امّا جهیزیه و جهازیه از ساخته‌های فارسی‌زبانان در دوران متأخّر است.

• چارپاره / چهارپاره: به‌شكل اوّل رایج‌تر است.

• چارچوب / چهارچوب: به‌شكل اوّل رایج‌تر است.

• خارا / خاره. نوعی سنگ که به‌ویژه در ساختمان به‌کار می‌رود.

دل خارا ز بیم تیغ او خون گشت پنداری    که آتش رنگ خون دارد چو بیرون آید از خارا   فرّخی

سیل سرشک ما ز دلش کین بدر نبرد   در سنگ خاره قطره‌ی باران اثر نکرد   حافظ

• خدا / خداوند / خداوندگار

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم   این عجب بین که نوری ز کجا می‌بینم

خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش    خداوندا نگه دار از زوالش

جهانیان همه گو منع من کنید از عشق    من آن کنم که خداوندگار فرماید حافظ

• خدمتکار / خدمتگار

• ختمی ‌/ خطمی‌: نوعی گیاه گلدار. این كلمه عربی ‌است و به‌صورت «خطمی» نوشته می‌شود. اصل تلفظ خِطمی ‌است

• خُسبیدن/خُفتن/خوابیدن/خُفتیدن

در متون قدیم اغلب خفتن و خسبیدن آمده است. ولی امروزه این دو بیش‌تر در نثر ادبی‌ به‌کار می‌رود و در زبان رایج، خوابیدن رایج است. خفتیدن امروزه به‌کلّی منسوخ است و در متون قدیم نیز به‌ندرت به‌کار رفته است:

گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید   گفت بااین‌همه از سابقه نومید مشو        حافظ

• دچار / دوچار / دو چهار‌: اصل واژه‌ ظاهرن دو چهار است كه در كلیله و دمنه هم آمده است. دچار شكل رایج است.

• درم / درهم: واحد سكه‌ی نقره. اصل این لغت یونانی است.

• دكان / دكّان‌: به هردو صورت آمده است.

• دكمه / دگمه / تكمه: املای هرسه واژه درست است.

• دمکراسی / دموکراسی. شکل نخست رایج‌تر است

• دُنبال / دُنباله

به دنبال غارت نراند سپـاه     که خالی بمانَد پسِ پشتِ شــاه

به دنباله‌ی راستان کژ مــرو      وگر راست خواهی ز سعدی شنو      سعدی

• دوّم / دوم: كلمه‌ی دوّم و سوّم امروزه به‌صورت مشدد تلفظ می‌شوند.

رایگان / رایگانی

در خانه‌های ما ز عطاهای کفّ او     زرِّ عزیز خوارتر از خاکِ رایگان     فرخی

اکنون که شنودم از جهان من    آن نکته‌ی خـــوب رایگانی

کی غرّه شود دل حــــزینم        زین پس به بهــار بوستانی   ناصرخسرو

• رُخسار / رخساره

آتش رخسار گل خـــرمن بلبل بسوخت       چهره‌ی خندان شمع آفت پروانه شد

دوش می‌آمد و رخسـاره برافروخته بود       تا کجا باز دل غم‌زده‌ای سوخته بود   حافظ

• روان / روانه

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روا     باشد کزان میانه ‌یکی کارگر شود 

نهادم عقل را ره‌توشه از می‌  ز شهر هستیش کردم روانه   حافظ

• روبوت / ربوت / ربات / روبات: انگلیسی Robot، از اصل چِك. آدم ماشینی

• روشنی / روشنایی / روشنا(ی)

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود        دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود   حافظ

گوشه‌ی چشمِ مرحمتْ بر صفِ عاشقان فکن      تا شبِ رهروان شود روز به روشناییت  سعدی

«در روشَنای بایستادمی ‌‌و همان افسون هفت بار بگفتمی»       (داستان‌های بیدپای، ص ٦٢)

• ستبر / سطبر‌: این واژه فارسی و به‌تر است با حرف «ت»  نوشته شود.

• سرفراز / سرافراز

• شاد / شادان / شادمان / شادمانه

در مقام صفت ‌یا قید می‌توانند جانشین ‌یکدیگر شوند:

چون غمت را نتوان‌ یافت مگر در دل شاد   ما به امّید غمت خاطر شادی طلبیم      حافظ

بس که بر گفته پشیمان بوده‌ام         بس که بر ناگفته شادان بوده‌ام           رودکی

چه لازم است ‌یکی شادمان و من غمگین   ‌یکی به خواب و من اندر خیال وی بیدار  سعدی

اگر غـــــــم را چو آتش دود بودی      جهان تاریک بودی جاودانه

درین گیتی سراســـــر گر بگردی خردمنــدی نیابی‌ شادمانه       شهید بلخی

• شطرنج / شترنج: شطرنج معرّب و اصل آن سانسكریت است. امروزه با حرف «ط» رایج‌تر است.

• شکیب / شکیبایی

مشتاقی و صبوری از حد گذشت ‌یارا       گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را

تا نباید گَشتنم گِردِ دَرِ کس چون کلید      بر درِ دل از آرزو قفلِ شکیبایی زنم    سعدی

• صفحه / صحیفه

هر دو کلمه به‌ یک ‌معنا است و می‌توان آن‌ها را به‌جای ‌یکدیگر به‌کار برد. امّا در معنای اخص، صفحه به هر‌یک از دو رویه‌ی کاغذ و صحیفه به ورق کتاب (که دارای دو رویه است) اطلاق می‌شود.

• صندلی / سندلی‌: معرّب سندلی، در فارسی چندن و چندل و از اصل سانسكریت است، امروزه با حرف «ص» رایج‌تر است.

• طومار / تومار‌: اصل این كلمه یونانی و طومار معرّب آن است. املای شكل اول رایج است.

• غربال / غربیل

معرّب گربال «آلتی دایره‌وار دارای کف مشبّک برای بیختن آرد و دیگر چیزها». بعضی غربیل را لفظ عامیانه می‌دانند ولی هردو کلمه در متون معتبر فارسی با ارزش ‌یکسان به‌کار رفته است:

قرار بر کف آزادگان نگیرد مال        نه صبر در دلِ عاشق، نه آب در غربال    گلستان

«باد خزان در وزیدن آمـــد…رخساره‌ی برگ زرد شد و نَفَس هوا سرد گشت. از کله‌ی ابر دُر می‌ریخت و از غربیلِ هوا کافور می‌ریخت.»    سعدی

• فرمول / فورمول. شکل نخست رایج‌تر است.

• قدقد / غدغد: اسم صوت و صورت اول متداول است.

• قشقرق / غشغرق: این كلمه ‌تركی است. به‌صورت «قشقره» هم به‌كار می‌رود. شكل «قشقرق» رایج است.

• كبّاده / كباده: این كلمه فارسی و بدون تشدید هم آمده است.

• گلبول / گولبول / گولوبول. شکل نخست رایج‌تر است.

• مصرع / مصراع

• ملیون / میلیون‌: از كلمه‌ی فرانسوی million و املای صحیح آن میلیون است.

• مهتاب / ماهتاب

• میکرب / میکروب. شکل نخست رایج‌تر است

• نشان / نشانه

• نُشادر / نوشادر: به هر دو صورت درست است.

• نگهبان / نگاهبان

• نصف‌.‌ نصفه

• وارون / وارونه

• واژگون‌.‌ واژگونه

• واگن/ واگون: (انگلیسی wagon) هریك از بخش‌های مجزای قطار كه به‌وسیله‌ی لكوموتیو برروی ریل راه‌آهن كشیده می‌شود.

• ویلن / ویولن / ویولون. شکل نخست رایج‌تر است

• هجده / هیجده / هژده / هیژده

هرچهار صورت صحیح است و هرچهار شکل آن در متون معتبر فارسی به‌کار رفته است. در اصل «‌هشت ده» بوده است.

• هوشیار / هشیار

• یقه / یخه (‌تركی): گریبان، به هردو صورت آمده است

 

از کتاب «غلط ننویسیم»: دکتر ابوالحسن نجفی

از گلستان ادب: تیمور رضایی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





.:: ::.
عناوین آخرین مطالب بلاگ من



.:: Design By : wWw.Theme-Designer.Com ::.