انواع فعل از نظر ساختمان

.

.

به وبلاگ من خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» آذر 1393


» ردیابی ماشین
» حمل هوایی ماینر از چین
» لیزر دوچرخه
» هد اپ یسپلی کیلومتر روی شیشه
» جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان politeness Equal character و آدرس needlife.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







RSS
انواع فعل از نظر ساختمان
نویسنده roohallah abdipoor تاریخ ارسال چهار شنبه 19 آذر 1393 در ساعت 22:31

شماره‌ی نوشته: ١۴ 

 

 

دکتر تقی وحیدیان کامکار

انواع فعل از نظر ساختمان

 

فعل از نظر ساختمان سه نوع است: ساده، پیشوندی و مرکب

 استاد خیام پور از جهت معنی‌گرایی و توصیفی، فعل مركب را تفسیر نموده است و فعل پیشوندی را نیز شاخه­‌ای از آن می­‌داند.  وی فعل مركب را فعلی می­‌داند متشكّل از فعل ساده با یك پیشوند یا یك اسم. به عبارت دیگر فعلی است متشكّل از دو لفظ ولی دارای یك مفهوم.  

مثال برای نوع اوّل: در رفت، باز رفت، فرو رفت، برخاست و …

مثال برای نوع دوم: طلب كرد، جنگ كرد، درنگ كرد، بو كرد، قهر كرد، زمین خورد  و  …

چنان‌كه دیده می­‌شود، هر یك از مثال­‌های نوع دوم دارای دو لفظ است كه اولی ‌از آن‌ها به منزله­‌ی پیشوند است برای ساختن فعل، ولی ‌این دو لفظ یك مفهوم بیش ندارد زیرا مفهوم هر لفظ جداگانه منظور نیست و به همین جهت است كه معانی ‌این گونه افعال اغلب در بعضی از زبان‌ها با فعل­‌های بسیط افاده می‌­شود:

 

فارسی

عربی  

فرانسه

نگاه كردن

نظر

regarder

گریه كردن(گریستن)

بكاء            

pleurer

 گمان كردن (پنداشتن)

   ظنّ              

croire

گوش دادن

   اصغاء          

ecouter[1]

 

 دكتر باطنی در مورد فعل مركب در كتاب خود چنین آورده است: «افعال تركیبی از نظر معنی یك واحد ولی از نظر ساختمان دستوری دو جزء و دارای دو نوع رفتار متفاوت هستند.  

مثلن «فریفتن» از نظر معنی معادل «فریب دادن» است ولی «فریب دادن» از نظر دستوری قابل‌تجزیه به دو جزء است.  جزء اوّل آن «فریب»، می­‌تواند مركز یك گروه اسمی ‌قرار گیرد و وابسته­‌ای در پی آن بیاید، چون جزء اوّل ‌این افعال تركیبی به صورت گروه اسمی ‌قابل بسط است.  

بنابراین از نظر طبقه­‌بندی دستوری، جزء اوّل و دوم متعلّق به ‌یك طبقه نیستند‌: «تو او را فریب دادی» كه قسمت غیرفعلی، «متمم» نامیده می‌شود. ‌این استدلال در باره­‌ی كلیه­‌ی فعل­‌های تركیبی فارسی صادق است» [٢]

امّا صرف‌نظر از دیدگاه‌های ارزنده‌ای که ذکر شد و با توجه به دیدگاه حاکم بر تالیف کتب درسی متوسطه، اساسن نوع فعل از نظر ساختمان با توجّه به «بن مضارع» آن مشخص می‌گردد. بنابراین اگر بن مضارع فعلی، ساده (یک تکواژ) باشد، آن فعل را ساده، اگر بن مضارع آن، دارای پیشوند باشد، آن را فعل پیشوندی و چنان‌چه بن مضارع آن، مرکب باشد، آن را فعل مرکب می‌گویند. مثال:

شنیده شده باشد = شنو (بن فعل، یک تکواژ است) = فعل ساده

بازخواهندگشت = بازگرد (بن فعل، پیشوند دارد) = فعل پیشوندی

اعدام کرده بودند = اعدام کن (بن فعل، مرکب است) = فعل مرکب

نکته ١: فعل‌های پیشوندی از ترکیب یک پیشوند (فرا، فرو، باز، بر و . . . ) با فعل ساده حاصل می‌شوند. البته گاهی ‌این ترکیب، معنای تازه‌ای به فعل جدید می‌دهد و گاهی معنای فعل ساده، بدون تغییر می‌ماند امّا در هرحال، فعل پیشوندی است.  مانند:

انداخت (پرت کرد) = برانداخت (نابود کرد)

گشت (شد، چرخید، تغییرکرد) = بازگشت (مراجعت نمود)

خواند (مطالعه کرد = فراخواند ( به حضور خواست)

شمرد = برشمرد

افراشت = برافراشت

 نکته ٢: همان طور که در بخش‌های پیش گفته شد، قضاوت در باره‌ی فعل باید در جمله صورت گیرد، زیرا فعلی ممکن است در چند جمله، شرایط گوناگون داشته باشد.

 نکته ٣: پیشوندهای فعل، وند اشتقاقی هستند. همان طور که پیش از‌ این گفته شد، وند‌ها دو نوعند:

یک دسته، وندهای صرفی، که پس از ترکیب با یک تکواژ، مقوله‌ی دستوری آن را عوض می‌کنند (مقوله‌ساز) و دسته‌ی دیگر، وندهای اشتقاقی‌ هستند که پس از ترکیب با یک تکواژ، نوع دستوری آن را تغییر نمی‌دهند (واژه‌ساز). بنابراین، پیشوندهای فعل، وند اشتقاقی هستند.

 نکته ۴: مشکل‌ترین بخش مربوط به ساختمان فعل، تشخیص فعل مرکب است زیرا همواره در تشخیص ‌این نکته که واژه‌ی کنار فعل، جزء آن است یا نه، تردید حاصل می‌شود.  در ‌این خصوص در کتاب‌های درسی دوره‌ی متوسّطه پیشنهاد شده است که معیار‌های زیر مدّ نظر قرارگیرد: [٣]

١ – گسترش‌پذیری واژه‌ی همراه فعل (قابلیت‌پذیرش وابسته‌ی پسین به‌ویژه نشانه‌ی جمع، نشانه‌ی نکره ‌یا علامت صفت تفضیلی را داشته باشد)

 ٢- نقش‌پذیری (پذیرش یکی از نقش‌های: نهاد، مفعول، متمم، مسند، قید، بدل و  منادا).

   به عبارت دیگر اگر در جمله‌ای درخصوص ‌این که واژه‌ی قبل از فعل، جزء فعل است یا نه (مرکب است یا ساده)، تردیدی حاصل شد، امتحان کنید که واژه‌ی قبل از فعل، در همان جمله گسترش‌پذیر  و  نقش‌پذیر هست یا نه؟

اگر پاسخ مثبت بود، نشانه‌ی آن است که آن واژه، جزء فعل نیست و  فعل را باید ساده دانست در غیر‌این صورت، مرکب خواهد بود.  

مثال١: او حرف می‌زند = «حرف» هم گسترش‌پذیر است (او حرف خوبی می‌زند یا او حرف‌ها می‌زند) هم نقش دستوری دارد (مفعول).

   نتیجه ‌این که فعل جمله، «حرف می‌زند» نیست بلکه«می‌زند» فعل جمله است و چون بن مضارع آن، یک تکواژاست (زن)، پس «می‌زند» ساده است نه مرکب.

مثال ٢: آمریکاییان صدام را اعدام کردند = «اعدام» نه گسترش‌پذیر است و نه هیچ یک از نقش‌های دستوری را دارد.

نتیجه ‌این که«اعدام» جزء فعل است و چون بن مضارع فعل، مرکب است (اعدام کن) فعل را مرکب می‌دانیم.

 نکته: آزمایش ‌این که عنصر غیرفعلی، گسترش‌پذیر است یا خیر، باید در همان جمله‌ای که مورد نظر است، صورت گیرد نه در جمله‌ای دیگر یا خارج از جمله.  مثال: الف) صدام افراد بسیاری را اعدام کرد (صدام افراد بسیاری را اعدام‌ها کرد: نادرست: فعل: اعدام کرد = مرکب)

ب) صدام در عراق اعدام کرد (صدام در عراق اعدام‌ها کرد: درست: فعل: کرد: ساده )

 البته به نظر می‌رسد معیار «گسترش‌پذیری» نمی‌تواند شمول و جامعیت داشته باشد زیرا بسیار پیش می‌آید که فعلی در عین آن که مرکب است، واژه‌ی همراه آن، قابلیت گسترش‌پذیری دارد. مانند:

بچه گریه می‌کرد.

فعل‌این جمله، مرکب است در حالی که «گریه» گسترش‌پذیر است (بچه گریه‌ی شدیدی کرد).

  شایان ذکر است که نمی‌توان مقوله‌ی «معنا» را در این‌جا دخالت داد زیرا وقتی که نوع فعل از نظر «ساختار» بررسی می‌شود، معناگرایی جایی ندارد.  بنابراین صحیح نیست که با استناد به ‌این که: «در جمله‌ای فعل و واژه‌ی همراهش یک معنی دارند» آن را مرکب دانست.

نکته ۵: فعل‌های متشکل از «حرف اضافه + اسم» یا «صفت + فعل» یعنی فعل‌های گروهی، مرکب هستند.  مانند:

و در ساختمان، آهن زیادی  به کار برد.

 نکته ٦: عبارت‌های کنایه‌ای از لحاظ ساختمان فعلی، یک فعل مرکب هستند. مانند:

او مردم را دست به سر می‌کند.

 نکته ۷: افعال مرکب، از نظر ساختمان فعلی، یک واحدند امّا از نظر ساختمان دستوری بیش از یک واحد. مثال:

«کار می‌کند» از نظر ساختمان فعلی، یک واحد (فعل مرکب) است امّا از نظر ساختمان دستوری (واحدهای زبان) دو واژه محسـوب می‌شود:  کار + می‌کند

 نکته ٨: فعل مرکب چهار نوع است:

الف) عنصر غیرفعلی + عنصر فعلی: گریه کرد

ب) عبارت‌های کنایی: دست به سر می‌کند

پ) عبارت فعلی: حرف اضافه + اسم + عنصرفعلی: از رونق افتاد

ت) حرف اضافه + اسم + فعل پیشوندی: از پا درآورد

 چند راه تشخیص فعل مركب از ساده:

برای تشخیص فعل مركب از ساده، چند راه وجود دارد كه هر یك در جای خود مفید و كارگشاست، امّا هیچ یک نمی‌تواند جامع و مانع باشد.  قبل از ذكر ‌ایـن شیوه‌­ها، نكته‌ی مهمی ‌یادآوری می­‌شود و آن، توجّه به فعل در زنجیره­‌ی جمله است. اصولا نباید فعل را خارج از جمله بررسی کرد؛ ممکن است فعلی در یك جمله ساده باشد امّا در جمله­‌ی دیگری در نتیجه‌ی هم‌نشینی با اجزای متفاوت، مركب به شمار آید.  مانند «کرد» در دو جمله‌ی زیر:

بیماری او را ضعیف کرد ( فعل ساده)

او موضوع را به دوستش یادآوری کرد (فعل مرکب)

«گرفت» در جمله­‌ی «دلم گرفت» با جمله‌­ی «احمد حقش را گرفت» یا «پلیس دزد را گرفت» تفاوت دارد، در جمله‌ی اول « گرفت» یعنی «غمگین شد»، در جمله‌­ی دوم «گرفت» یعنی «به دست آورد» در جمله‌ی سوم «گرفت» یعنی «دستگیر کرد».  

 می‌بینید که فعل­‌ها تفاوت­‌های معنایی دارند و یک فعل به حساب نمی­‌آیند. «گرفت» در جمله‌­ی اول ناگذر (لازم) و در جمله­‌ی بعدی گذرا به مفعول (متعدی) است. در دستور مبتنی بر ساخت­گرایی، تعیین نقش و معنای یک واژه به هم‌نشینی آن با دیگر واژه‌ها بستگی دارد که به آن ارتباط افقی یا ساختاری می‌گویند.  مثال:

الف: سرم به سنگ خورد.

ب: لباسش به من خورد.

پ: کودک شیر خورد.

در جمله­‌ی الف «سرم به سنگ خورد» هم­نشینی فعل «خورد» با سر و سنگ، فعل مرکب کنایی ساخته است.  در جمله­‌ی «ب»، هم­نشینی «خورد» با لباس، فعل ساده­‌ی گذرا به متمم پدید آورده است.  پس«خورد» فعل ساده است؛ یعنی اندازه شد. در جمله‌ی «پ»، هم‌نشینی «خورد» با شیر و کودک، فعل را ساده و گذرا به مفعول نموده است.  «خورد» یعنی «نوشید» و ‌این معنا از هم­نشینی آن با «کودک و  شیر» ‌ایجاد می­‌شود.  

راه­‌های پیشنهادی برای تشخیص فعل ساده و مرکب:

١.  در جمله­‌های چهار­جزیی مفعولی- متممی، اگر پیش از فعل، اسم یا صفتی باشد كه نه مفعول است نه متمم، قطعن با جزء فعلی، یك فعل مركب به شمار ­می‌­آید؛ مثال:

احمد پول را از من قرض گرفت.

 نهاد مفعول  متمم  فعل مركب

تهمینه نام سهراب را برای پسرش انتخاب كرد.

نهاد       مفعول               متمم   فعل مركب

سارق پول‌ها را از بانك سرقت نمود.

                             فعل مركب

 ٢- در جمله­‌های چهار جزیی متممی‌– مسندی یا مفعولی – مسندی نیز اگر جزء غیرصرفی (پایه) نقش متمم یا مسند نداشته­ باشد، حتمن جزیی از فعل مركب است؛ مانند:

مردم از پوریای­ولی به عنـــــوان  پهلوان  نام می­بردند.

نهاد   متمم       گروه حرف اضافه  مسند    فعل مركب

مــن او را  عاقــل  گمان كرده‌ ­بودم.

نهاد  مفعول  مسند   فعل مركب

 ٣- عبارت‌­های كنایی دارای فعل كه اجزای آن‌ها تك‌تك معنای خاصی دارند كه با معنای كل عبارت كاملن متفاوت است، همیشه فعل مركب هستند.

او به من فخر می­‌فروشد.  (= ناز می­كند یا غرور دارد)

نهاد  متمم     فعل مركب

 ۴- مفعول‌­پذیری: اگر در جمله­‌ای مفعول همراه با نشانه­‌ی خود بیاید، فعل دارای جزء اسمی‌ حتمن مركب است:

احمد ‌این كتاب را مطالعه كرد.                         

دزد پول­ها را سرقت نمود.                   

او سیب را گاز زد.

حسین (ع) آزادگی را فریاد زد.

مکانیک اتومبیل را تعمیرکرد.

او دوستش را فریب داد.

امّا دراین گونه جمله‌ها، فعل دارای جزء صفتی ساده و جزء پیش از فعل «مسند»است.  مانند:

احمد‌این كتاب را آراسته كرد.                         

دزد پول­‌ها را پاره نمود.                   

مکانیک اتومبیل را تندرو کرد.

۵- هم‌معنایی با «گرداند»

اگر بتوانیم فعل یك جمله را با «گرداند» عوض كنیم به‌طوری كه معنای جمله تغییر نكند، فعل حتمن ساده و جزء پیش از آن «مسند» است؛ مثال:

شاعر، مجلس را گرم نمود.  (گرداند)     

طوفان خانه‌­ها را خراب كرد. (=گرداند) 

                           مسند                                                          

دشمن نقشه­‌های ما را نقش برآب  ساخت.  (گرداند)                                                                                     

نهاد       مفعول             مسند         فعل

 ٦- منفی‌ساختن فعل و افزودن «هیچ» و «ی» پیش و پس از جزء غیر صرفی (پایه):

اگر باز هم در ساده ‌یا مركب‌بودن فعل تردید داشتیم، باید آن را منفی كنیم و پیش و پس از پایه «هیچ» و «ی» بیفزاییم، اگر جمله معنا داشت، فعل حتمن ساده است درغیر‌ این صورت، مركب خواهد بود؛  مثال:

احمد برای پیروزی خود تلاش  كـــــرد.        مفعول   فعل ساده

جمله­‌ی بالا را منفی می­‌كنیم:

احمد برای پیروزی خود هیچ تلاشی  نكرد.    مفعول   فعل ساده

می­‌بینیم كه ملاك گسترش‌پذیری (وابسته‌پذیری) در‌ این‌جا دیده می­‌شود و بعد از «تلاش» وابسته­‌ی «ی» آمده است و جمله هم‌ معنای كاملن درست و رایجی دارد.  

درباره­‌ی جمله­‌ی: «من درس را یاد گرفتم» نمی‌­توانیم بگوییم: من درس را هیچ یادی نگرفتم

پس «یادگرفتم» فعل مرکب است.

شایان توجه است که نباید از ملاك وابسته‌­پذیری فقط در ساخت­‌های مثبت استفاده كنیم.  اگر فعلی در شكل مثبت خود مركب باشد، باید در شكل منفی و دیگر ساخت­‌ها هم مركب بماند. فراموش نكنیم فعل مركب، آن است كه مصدر مركب داشته­ و بن مضارع آن نیز به صورت مركب رایج باشد.

 ۷- جانشین‌­پذیری

در برخی موارد می­‌توانیم قسمت فعلی را با فعل هم‌معنای آن عوض كنیم؛ مثال:

الف: احمد حرف جالبی زد.

ب: احمد حرف جالبی گفت.

پ: احمد حرف جالبی بر زبان آورد.

می‌بینیم فعل­‌های «گفت» و «بر زبان آورد» معادل و هم­معنای فعل «زد» هستند. پس فعل «زد» در جمله‌ی الف ساده است (هرچند به نوعی وارد مقوله‌ی معنایی شده‌ایم). مثال دیگر:

الف: او با من مصاحبه كرد.

ب: او با من مصاحبه انجام داد.

فعل «كرد» در جمله­‌ی الف به معنای «انجام داد» است و ساده به شمار می­‌رود. همان­‌گونه كه اگر فعلی به معنای «گرداند» یا «گشت» (= شد) باشد، فعل ربطی و اسنادی (مسندخواه) محسوب می‌شود، فعل «كرد» نیز اگر به معنای «انجام داد» باشد، همیشه ساده و گذرا به مفعول است و جزء پیش از آن (اسم یا صفت) مفعول جمله به شمار می‌­آید.

مثال دیگر:

الف: احمد سوگند خورد.

ب: احمد سوگند یاد كرد.

پ: احمد سوگند به جای آورد.

فعل «خورد» در معنای «به جای آورد» و «یاد كرد» آمده و ساده است و «سوگند» مفعول آن شمرده می‌شود.

اغلب، نقش مفعول به علاوه‌ی فعل همراه آن، با فعل مركب اشتباه می­‌شود. یعنی مفعول جمله را جزء اسمی ‌یا صفتی (پایه) فعل می­پندارند و خطا در همین جاست.  اگر نتوانستیم با قاعده­‌ی جانشینی و معادل معنایی، جزء پیشین فعل را مفعول به حساب آوریم، فعل ما مركب خواهد بود. گاهی نیز -  به‌ندرت – جزء پیشین، متمم اسم است؛ مانند: کودک زمین خورد = کودک به زمین خورد = کودک به زمین افتاد.

فعل «خورد» ساده است و «زمین» نقش متممی ‌دارد که نقش­نمای آن به قرینه­‌ی معنوی حذف شده است.  

به‌طور خلاصه: برای تشخیص فعل ساده از مرکب باید سه نکته را مهم دانست:

١- توجه به معیار صرفی یعنی استفاده از قاعده‌­ی جانشین‌پذیری. به تعبیر دیگر هم بتوانیم به‌جای فعل مورد نظر، فعل­‌های مناسب دیگر قرار دهیم هم به‌جای جزء غیرصرفی یا پایه (اسم/ صفت) نمونه­‌های دیگر بیاوریم.

مثال: او مرا خسته کرد

                بیچاره

                خفه

                ناتوان

                مقروض . . . .

اگر عوض‌کردن محتوای مسند و آوردن نمونه­‌های دیگر، جمله را بی­‌معنا نمی­‌سازد، پس فعل ما ساده اســت. اگر مرکــب بـود، نمی­‌توانستیم جزء پیشین آن را تغییر دهیم. در فعل مرکب دو جزء اسمی ‌و فعلی تجزیه­‌پذیر و قابل‌جداسازی و جانشین­‌سازی نیستند، مثال:حادثه‌­ی تلخی روی داد.  

به جای «روی» هیچ واژه­‌ی دیگری نمی­‌توان آورد که معناداری جمله را حفظ کند؛ جز در یک مورد که آن هم «رخ» است و ‌این واژه با «روی» در ‌این جمله کاربرد یکسان دارد.  پس فعل ما مرکب است.

٢- توجه به معیار نحوی (نقش‌پذیری و وابسته‌پذیری جزء پیشین فعل)

٣- توجه به معیار آوایی، یعنی استفاده از عوامل زبر­زنجیری و درنگ در تشخیص ساده ‌یا مرکب بودن فعل.  

اگر بتوانیم پس از جزء پیشین فعل مکث یا درنگ کنیم، حتمن فعل ساده خواهد بود.  برای ‌این که بدانیم مکث یا درنگ چه‌گونه در تشخیص ساده ‌یا مرکب‌بودن فعل دخالت دارد از یک شیوه­‌ی ساده و علمی ‌استفاده می­‌کنیم یعنی استفاده از نقش تبعی «تکرار»:

او مرا بیچاره کرد بیچاره: (کرد = فعل ساده)

من همه چیز را خراب کردم خراب: (کردم = فعل ساده)

اگر فعل مرکب می‌بود، هرگز نمی‌­توانستیم قسمتی از آن را بعد از فعل تکرار کنیم.  اصولن در نقش تبعی، مسندی که بعد از فعل تکرار می‌شود به جمله پایان می­‌دهد و بعد از آن باید کاملن درنگ نمود و ساکت شد.  اما در فعل مرکب ‌این کار ممکن نیست؛ مانند:

حادثه‌­ی بدی روی داد. روی: (روی داد = فعل مرکب)

او مرا درک نمی­‌کند. درک: (درک نمی‌کند = فعل مرکب)

حرف آخر ‌این که: اسم و صفت‌های دارای حرف اضافه‌ی اختصاصی که متمم دارند، هرگز در ساختمان فعل مرکب به کار نمی‌روند. بنابراین اگر واژه‌ی پیشین فعل، اسم یا صفت متمم‌پذیر باشد، فعل حتما ساده است. مانند: او مصاحبه کرد

مصاحبه که دارای حرف اضافه و متمم اسمی ‌است، جزء فعل نیست پس فعل ساده است.

 [١]  دستور زبان فارسی، دكتر عبدالرسول خیام­پور، انتشارات ستوده، ١٣٨٢

[٢]  توصیف ساختمان دستور زبان فارسی، دكتر محمدرضا باطنی، انتشارات امیركبیر

[٣] :  همان، ص ۴٨



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





.:: ::.
عناوین آخرین مطالب بلاگ من



.:: Design By : wWw.Theme-Designer.Com ::.